سلام و علیکم
روزهای خوبی رو دارم میگذرونم!
حالم خوبه ( به جز یه وقتایی که قاطی میکنم رد میدم گیر میدم) رابطم با مهدی خوبه . هرروز بیرونیم و عادت کردم حتما قبل از خواب ببینمش حتی اگه صبحش دیده باشمش ! دارم علاقمند میشممم
بدیش اینه اصلا پول درنمیارم و کلا ول کردم همه چیزو:)) زن داداش پیدا کردم واسه داداشم
دیگه
اها بابام به روم اورد پریروزا داستان اینکه چرا با دوستای خانوادگی ما میری بیرون زشته نکن
دیگه
هر از گاهی فکر علی میاد تو سرم یا اینکه ببینم دوستش چی میخواست راجبش بم بگه ولی خب سریع ردش میکنم و به خودم میگم ۲ سال تنهایی برای تموم شدن رابطه بس بوده دیگه انش را در نیاور دخترم و به زمان حال بچسب. دانشگاهمو میرم رشتمودوس دارم
الان که فکر میکنم میبینم الان همین لحظه همه چیز زندگیمو دوس دارم
اونموقع ها حتی رشته دانشگاهمم دوس نداشتم انگار همه چیز واسم احبار بود.
ولش کن
مرغ گرفتم مرینیت کنم ظهر بریم با بچه ها بخوریم